«دنیای فردا» (2015)
17 دقیقه وقت دارید؟ این تمام چیزی است که دان هرتسفلد، فیلمساز پیشگام فیلم کوتاه، نیاز دارد تا یک واقعیت جایگزین فریبنده و ترسناک بسازد که در آن کلون های آینده ما با ما تماس بگیرند و توضیح دهند که چه چیزی در انتظار بشریت است. (فکر کنید تکامل هوس های عاطفی اساسی ما را درمان کرده است؟ دوباره فکر کنید.) خواهرزاده چهار ساله هرتزفلد، وینونا می، صدای امیلی، دختر کوچکی که برای درک پیامدهای آن چیزی که کلون دو قرن آینده اش باید بگوید بسیار جوان است را صدا می کند. او اما فیلم به زیبایی دختر قهرمانش بی گناه است، با اسرار کوچک آزاردهنده زندگی هماهنگ است، اما در عین حال با آگاهی از اینکه برخی از سؤالات به سادگی پاسخی ندارند، راضی است. دنیای فردا به وسعت کیهان است، اما پر از لذتهای ساده است هیچیک به اندازه قهقهههای لذتبخش مای مؤید زندگی نیست.
“کابوس قبل از کریسمس” (1993)
کیسه رقص مورد علاقه همه، جک اسکلینگتو را چه کسی دوست ندارد؟ تلاش های شهردار برای منتقل کردن جشن های مربوط به کریسمس به شهر وحشتناک خود با موضوع هالووین، یک کمدی بسیار سرگرم کننده را برای مخاطبان به وجود آورده است و مدیران استودیو نگران این موضوع بودند که این فلیم برای کوکان ترسناک باشد.اما تیم برتون، تهیهکننده و حامی این پروژه، در برداشت مفاهیم فیلمهای ترسناک و تبدیل آنها به داستانهای غمانگیز از حسرت یافتن جای خود تخصص دارد و به کارگردان هنری سلیک کمک میکند تا دنیای فانتزی استاپ موشن Nightmare را به چیزی بد و بینقص تبدیل کند. منبع
“WALL-E” (2008)
در جلسه ای در روزهای اولیه پیکسار، تیم اصلی استودیو ایده هایی را مطرح کردند و در این فرآیند قهرمان روباتی بعید که روی زمین جا مانده بود، پیدا کردند. کارگردان اندرو استانتون بعداً به یاد آورد: «فقط فکر میکردم غمگینترین شخصیتی بود که تا به حال نامش را شنیده بودم، و من فقط آن را دوست داشتم.») به این ترتیب یکی از جاهطلبانهترین فیلمهای کمپانی به راه افتاد: اولین بازی تقریباً صامت که در آن دروید دوستداشتنی و قابل اعتماد با ربات کاوشگر تمام تجاری EVE روبرو میشود جای خود را به سفری به فضای بیرونی میدهد، جایی که پس از نسلها تکیه بر فناوری چه اتفاقی برای بشریت افتاده است. WALL-E که طرفدار محیط زیست و ضد مصرف گرایی است، قبل از هر چیز، یک داستان عاشقانه تلخ درباره دو ناهماهنگ است. آیا کسی می تواند “فقط یک لحظه طول می کشد” را اکنون بدون مه آلود شدن بشنود؟
https://saziha.ir/%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2%d8%b4-%d8%af%d9%81
“Duck Amuck” (1953)
یک شاهکار ساختارشکنی در قالب یک غوغای آنارشیک یا برعکس؟ سوژه کوتاه دورانی چاک جونز، دیوار چهارم را خراب می کند، آن را خرد می کند و در کنفتی می رقصد. وقتی در کودکی آن را تماشا میکنید، تضاد بین دافی داک و انیماتور (عمدتاً) خارج از صفحهاش غوغا میکند و احساس میکنید به یک راز اجازه ورود دادهاید. اما به عنوان یک بزرگسال، کمی هم وحشتناک است: دنیای دافی داک ممکن است صرفاً خطوطی روی سلولوئید باشد، اما او واقعی است و به دام افتاده است. عقب نشینی نهایی یک باگز بانی شیطون را در تابلوی نقاشی به ما نشان می دهد، تصویرگر شوخی تمام دردهای دافی اما اگر دوربین به حرکت ادامه می داد چه می شد؟ ما جونز را میبینیم که براش را در دست گرفته، یا خودمان را در حال تماشای صفحه نمایش میبینیم، و بعد چه؟ ناگهان، یک کارتون در مورد یک اردک کوتاه مزاج، شما را به بی تفاوتی بی رحمانه سرنوشت می اندیشد. ممنون از خرمالو ترش پسر عمو.
سفید برفی و هفت کوتوله (1937)
داستانهای پرنسسهای آوازخوان، ملکههای شیطانی، قهرمانان خوشتیپ، و گروههای کمککننده یاران، به همان اندازه که «ترکیب مخفی گیاهان و ادویهها» برای KFC، بخشی از فرمول دیزنی شدهاند. اما در دهه 1930، خود والت دیزنی آینده شرکتش را روی یک افسانه بلند قمار کرد و آینده انیمیشن را تغییر داد. موفقیت بین المللی سفید برفی ثابت کرد که مخاطبان می توانند توسط یک کارتون به مدت 80 دقیقه طلسم شوند. و بسیاری از شگفتی های تکنولوژیکی فیلم، پولی را که استودیو در دهه گذشته برای دوربین های خاص و تکنیک های جدید انیمیشن خرج کرده بود، توجیه می کرد. تمام خطرات در چیزی زیبا و بی انتها نتیجه داد. حتی امروز، این تصویر خیره کننده به نظر می رسد مانند یک نقاشی قدیمی که هر زمان که کسی به آن نور می تاباند زنده می شود.
“فانتازیا” (1940)
بدون شک بزرگترین دستاورد هنری و خلاقانه دیزنی، این هشت طرح با موسیقی کلاسیک ترکیب صدا و تصویر با پیچیدگی خیره کننده است. چرخشهای رنگ بیشکل که باخ را در دهانه همراهی میکند، میتواند کودک شیرخوار را از لذت غرغر کند. پایان جهنمی “شبی در کوه طاس” هنوز هم می تواند کابوس هایی را برای بزرگسالان الاغ ایجاد کند. و همه قبول دارند که قسمت “شاگرد جادوگر” یک ویترین تقریباً بی نظیر میکی موس است. این یک جشن هنر برای هنر است، یک سخنرانی شاد و سورئال کلاسیک 101 ترکیبی که رسانه را چندین جهش کوانتومی به جلو سوق داد. دیزنی و ناوگان انیماتورهایش به «آیا کارتون ها می توانند هنر باشند؟» پایان دادند. گفتگو حتی قبل از شروع دستاوردهای عظیمی که در اینجا به نمایش گذاشته شده است بدیهی است.
Spirited Away (2001)
در استودیو گیبلی، انیمیشن های کلاسیک متحرک یکی پس از دیگری تولیده شده اند، این انیمیشن ها با موضوعاتی در مورد قسمتی فانتزی، بخشی ماجراجویی، بخشی رویا و بخشی دیگر استعاره ساخته شده اند. شاهکار هایائو میازاکی روایتگر داستان دختری 10 ساله است که بعد از طلسمی مرموز خانواده خود را به خوک تبدیل کرده است، و مجبور میشود که در یک حمام برای ارواح و شیاطین کار کند. به ندرت یک دقیقه از این فیلم بدون نوعی دید عجیب یا ترسناک می گذرد که مستقیماً از ضمیر ناخودآگاه میازاکی خارج شده است از جمله قورباغه های شناور، خدایان متعفن، تلفن های جمجمه پر حرف و قطارهایی که روی آب می چرخند. داستانی هیجانانگیز و تکاندهنده، درباره کودکی که در آستانه بزرگسالی است، در کنار هم قرار گرفته است، که میفهمد زندگی در دنیایی که دائماً در حال تغییر است چقدر میتواند پیچیده باشد.
«آقای فاکس شگفتانگیز» (2009)
وس اندرسون در سال 2009 درباره رمان رولد دال که الهامبخش بزرگترین فیلم او بود، گفت: «من همیشه عاشق آقای فاکس فوقالعاده بودم. “این اولین کتابی بود که در واقع مالک آن بودم و نامم در صفحه عنوان روی یک برچسب کوچک نوشته شده بود.” این نوع جزئیات دوستداشتنی و دستساز در سراسر اقتباس فیلمساز دیده میشود، نمایشی با شکوه و لمسی از خانواده فاکس و پدرسالار ناامیدکنندهاش که ترس از مرگ او را به بازگشت به سبک زندگی جنایی قدیمیاش سوق میدهد. همه فیلمهای اندرسون ادای احترام به طراحی دقیق و شوخ طبعی خود هستند، اما سبک استاپ موشن فاکس شکنندگی برازندهای به روحیه کارگردان میافزاید و صداپیشگی او (از جمله جورج کلونی و مریل استریپ) به طور قاطعانهای به بزرگسالان، ضدیت میدهد. اجراهای زیبا این یک آیتم مذهبی دوست داشتنی است، و همچنین یک غذای اصلی تعطیلات برای خانواده های تبعیض آمیز خانواده هایی که بدون شک بخشی از خود را در خانه بسیار “متفاوت” موجودات فیلم بازتاب می دهند.